“این چیزی در مورد مرد است. لنگ. من کنجکاو هستم. می خواهم بدانم زاویه او چقدر است.”

جیک با اخم به او نگاه کرد. “دیوانگی. این زاویه اوست.”

“آره. فقط در مورد او، فکر می کنم این است… من فقط می توانم چیزی در مورد او بو بکشم، فقط همین. اگر او را ملاقات می کردم، می دانستم.”

جیک خرخری طولانی و تحقیرآمیز از هوای شبانه کشید. درختان و موجودات کوچک جنگلی. واضح و خوب او پوزخندی زد. “امیدوارم مطابق شرایط شما باشد، عشق. اما قلعه خوبی است، نه؟”

“مم.” مدی یکی از دودکش های پشت بام آشپزخانه را بو کرد. “آنها ظرف یک دقیقه غذا می خورند. می خواهید پایین بروید و به آنها بپیوندید؟”

“چرا، شما می خواهید کار دیگری انجام دهید؟”

مدی با التماس ابروهایش را بالا انداخت. ما می‌توانیم بیرون بیاییم و یک غذای کناری بگیریم.»

یارون روی بالکن ایستاده بود و به سالن ضیافت باشکوه نگاه می کرد. ملیله‌هایی از دیوارها آویزان شده‌اند که انسان‌هایی را در حال دویدن و خمیدن در مقابل ارتشی از مردگان نشان می‌دهند. زیر یک میز طولانی بود که نزدیک به پنجاه خون آشام روی آن نشسته بودند. برخی از آنها مردم محلی بودند و به تماسی که روث در چند شب گذشته در هوای شبانه داده بود پاسخ می دادند. برخی تازه مسلمان شده بودند و از جامعه ای که بخشی از آن شده بودند شگفت زده شده بودند. حتی چند نفر از قاره سفر کرده بودند و خبرهایی را شنیدند که اتفاق مهمی در حال وقوع است.

آنها از مهمان نوازی یارون لذت می بردند، انبار او در نتیجه حملات مستمری که پیروانش انجام می دادند. هر دوره بسته شده به میز آورده می شد، اما دهان بسته نشده بود. سروصدا بخشی از جشن بود، فریادهایی که با خنده و موسیقی درآمیختند. همه جا خون بود و عطر ترسناک انسان. یارون فکر کرد، مسیری که دنیای خانه اش باید طی می کرد، اینگونه بود. اینجا نمایشی از واقعیت ناب قدرت بود. Undead های جدید امشب از آن لذت می بردند. در ابتدا همیشه کند بودند. یارون یاد گرفته بود که تصمیم را در چهره آنها تماشا کند، زیرا گرسنگی آنها بر اخلاق قدیمی آنها غلبه کرده بود. به محض گاز گرفتن، پاره کردن یا کندن آن، تمام شد، دیگر تصمیمی برای گرفتن وجود نداشت. طعم خون آنها را نگه داشت، به آنها گفت که چه هستند: آینده.

منبع: کتاب داستان ماجراهای گم شده – کانون کلارینت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *